همدان را جولانگاه نامدیران نکنیم!!
کوتوله پروری؛ درد خاموش سیستم اداری
- توضیحات
- منتشر شده در شنبه, 10 آبان 1399 18:50
- نوشته شده توسط admin
یکی از مواردی که در سیستمهای اداری کشور در ادوار مختلف فارغ از نگاه جناحی به دولتها به چشم میخورد، مساله انتصابات مدیریتی بر مبنای ارتباطاتی چون همجناحی، همقومیتی و همزبانی، خویشاوندی و مواردی از این دست میباشد که از سوی مسئولین ردههای بالاتر برای تعیین مدیران و مسئولین ردههای پائینتر در نظر گرفته میشود که این رویکرد باعث تنگ شدن عرصه خدمت بر افراد توانمند و بی رابطه و فراهم شدن فرصت برای افراد ناتوان و با رابطه در سیستمهای اداری و در نهایت پیدایش پدیده کوتوله پروری میشود.
آدم کوتوله فقط در کارتون ها نیست!!
آدم کوتوله در جامعه امروزی کسی نیست که قد و قواره کوچکی دارد!!
آدم کوتوله در واقع فردی است که از جامعهای کوچکتر و با ظرفیتی پائینتر، در جامعه بزرگتر که حضور افراد با ظرفیت بالاتر را میطلبد، با رانت و رابطه به مقام و منصبی دست پیدا میکند که معمولا هیچ سواد و تخصصی برای تصدی آن جایگاه ندارد!
این طور آدمی معمولا و در واقع اغلب اوقات رفتارهای نامانوسی در سیستم کاری و اداری از خود بروز میدهد که به عقیده بنده یکی از علتهای پیدایش بسیاری از ناهنجاریهای اداری در دستگاههای دولتی، ظهور و بلوغ آدم کوتولهها در سالیان اخیر بوده است.
گسترش پدیده تملق، پاچه خواری و چرب زبانی و ناهنجاریهایی از این دست که بسیار مورد توجهها آدم کوتولههاست، از نتایج حاصل از این رویکرد در سیستم اداری بوده است؛ کسی که ظرفیت بالایی داشته باشد از چرب زبانی و تملق دیگران در برابر خودش بیزار و در برابر مشاهده چنین رفتاری از دیگران خیلی سریع واکنش نشان داده و درخواست طرح اصل صحبت را به طرف مقابل میدهد اما در مقابل آدم کوتوله چون کمبود و عقده حقارت دارد و در واقع به ناحق در این جایگاه قرار گرفته، از این رفتارها استقبال کرده و لذت هم میبرد. همچنین خود این افراد نیز برای بالا بردن خود نزد سایرین و به ویژه بالادستیها، چنین رفتارهایی از خود بروز میدهند و چون برای خود شخصیت و شان خاصی متصور نیستند، برای رسیدن به جایگاههای بالاتر از این حرکت استفاده میکنند؛ چون اساسا چیزی برای از دست دادن ندارند.
متاسفانه آدم کوتولهها در فضای بیمار اداری امروز، زود و خوب رشد میکنند؛ چون به راحتی با این رفتارها میتوانند برای خود در دل بالا دستیهای با تفکرات مشابه جا باز کرده و در نهایت خود نیز در حوزه زیرمجموعه نسبت به کوتوله پروری اقدام مینمایند تا روز به روز بیشتر شاهد این رفتارها در سطح جامعه اداری باشیم.
نگاه به عملکرد این آدمهای کوتوله در طول دوره حضورشان در هر جایگاه، کاملا موید این مطلب است که بیسوادی و عدم تخصص ایشان در کار، لطمات جبران ناپذیری را به سیستمهای زیرمجموعه وارد کرده اما بر خلاف انتظار جامعه هدف در خصوص برکناری یا حذف و انتقال ایشان به جایگاه پائینتر، این افراد به جایگاههای بالاتر دست پیدا کرده و حتی در جوامع بزرگترصاحب منصب میشوند.
اندکی درنگ و نگرش دقیقتر به افراد پیرامونی در سیستم اداری هر دستگاهی، قطعا گزینههای زیادی را در ذهن متبادر میکند که شامل این پدیده هستند یا در این دایره میگنجند و حتی ممکن است الان در سیستمهای بالاتر مشغول خدمت صادقانه (!) باشند.
جای تاسف دارد که بگوییم "همدان" در بسترسازی برای رشد و بلوغ آدم کوتولهها یکی از استانهای سرآمد است؛ چرا که نگاه مردم و جامعه اداری در شهر همدان نسبت به سایر شهرهای بزرگ کشور چون تبریز، اصفهان و شیراز در خصوص پذیرش افراد ضعیف و غیر همدانی (مخصوصا از مناطق عقب افتادهتر و کوچکتر)، ضعیفتر است و به راحتی با حضور افراد اینچنینی در سیستم کنار میآیند تا این افراد در این فضای آرام و راحت به خوبی به اهداف خود دست پیدا کنند.
از سویی دیگر در سیستمهای اداری و دولتی به تعدد دیده میشوند افراد توانمند و با انگیزهای که به دلایل مختلف (که اغلب خارج از عرف، منطق و حتی قانون و اخلاق هستند) از خدمت کردن در حوزههای تخصصی خود محرومند.
مضرات این رویکرد مدیران ارشد در کنار گذاشتن و نادیده گرفتن افراد توانا اما بیاتصال به جناحها، باندها و قومیتها را میتوان از چند زاویه بررسی کرد:
*این افراد به مرور زمان با مشاهده بیعدالتیها و بیتوجهیها، انگیزه و امید خود را از دست داده و حتی اگر به آنان فرصتی داده شود، دیگر نمیتوانند کارنامه موفقی در حد زمان پیش از بیتوجهیهای مقامات بالادستی به خود را ارائه دهند که این در واقع ظلم به خود فرد در مرحله اول را در بر میگیرد.
*مخاطبان و جامعه هدفی که میتوانند از خدمت، انگیزه و خلاقیت آنها بهرهمند شوند، از این موهبت و امکان بیبهره میمانند که این به نوعی ظلم به افراد مخاطب یا ثانی را شامل میشود.
*فرد تصمیمگیرنده و تعیین کننده در کنار این دو گروه به خود نیز آسیب میرساند؛ چرا که بها دادن به این افراد توانا و ارائه کارهای قابل قبول و اقدامات درخور، در نهایت منجر به درج سوابق و نتایج در کارنامه عملکرد کلی آن مقام ارشد خواهد شد و خود نیز از این توجه و فرصت دادن بهرهمند میشود اما این رویکرد نادیده انگاشتن، موجب ظلم به خود مدیر ارشد و در واقع فرد ثالث رابطه میشود.
نگاه دقیقتر به برخی انتصابات مدیریتی در استان همدان، دل هر سینه سوخته و عاشق این خطه از ایران زمین را به درد وامیدارد؛ به راستی اینقدر در استان قحط الرجال داریم که مدیران مورد دار یا کم توان از نقاط مختلف کشور، مقطعی را در استان جولان دهند و سپس بدون هیچ دستاوردی همدان را ترک کرده و به دیار خود یا چنگال قانون بشتابند؟
تا کی نباید و نمیخواهیم افراد توانا و متخصص و فرزندان خلف استان را ببینیم ؟ تا چه زمانی میخواهیم فرصتهای استان را با آوردن افراد ناکارآمد که شناختی از ظرفیتهای استان در حوزه تحت مدیریت خود ندارند، بسوزانیم ؟ چقدر زمان لازم است تا یک فرد غیربومی یا بدون تخصص، با ظرفیتهای حوزه تحت اداره خود در استان آشنا شود و متوسط عمر مدیریتی ایشان چقدر است؟ آیا زمان کافی برای ارائه خدمت مفید بعد از ایجاد شناخت برای این مدیران باقی میماند یا قبل از حصول شناخت استان را ترک نموده و فرصت را برای ایجاد شناخت نزد مدیر غیربومی یا غیرمتخصص بعدی مهیا میکنند؟ اصولا وقتی میتوان از فردی مطلع و توانا در این حوزههای مدیریتی بهره برد، چه لزومی دارد زمانی را سوزاند تا فرد غیرمتخصص و غیربومی از حیطه کاری خود شناخت پیدا کند؟ آیا بیتالمال فقط شامل موارد مستقیم مالی است و مدت زمانی که بیحاصل صرف تجربه اندوزی و شناخت این قبیل افراد میشود که به تبع مستلزم صرف هزینههای هنگفت در کنار سوختن زمان زیادی از فرصت خدمت است، بیتالمال نیست؟
نقش نمایندگان در این میانه چیست؟ آیا ملاک دفاع نمایندگان از مدیران، عملکرد ایشان است یا اجرای کامل سفارشات، توصیهها و درخواستهای ارائه شده؟